گوهر ليلا
السلام عليك يا علي اكبر
چو در سر داشت شور خالق اکبر علی اکبر
به میدان شهادت گشت روی آور علی اکبر
چو دشمن دید سرو قامت و بدر جمالش را
گواهی داد باشد شبه بیغمبر علی اکبر
بود برج ولایت را حسین بن علی خورشید
در آن برج است روشنتر ز هر اختر علی اکبر
به دریایی که موجاموج دارد لولوی لالا
صدف گر حضرت لیلا بود گوهر علی اکبر
به بازاری که عشق آنجاست حاکم می خردشیرین
لقای دوست را با نقد جان وسر علی اکبر
صف روبه دلان را زد به هم با حمله ای بیدا
چو شد در عرصه ی هیجا چو شیر نر علی اکبر
زفرط تشنگی پژمرده چون شد نرگس مستش
یکی ساغر گرفت از ساقی کوثر علی اکبر
کمان شد قامت سرو ابی عبدالله آن وقتی
که همچون گل ز اسب افتاد و شد پرپر علی اکبر
تبسم بر لبش چون غنچه راز عشق را میگفت
به شیدایی پدر را دید چون در بر علی اکبر
فراز شاخه ی طوبای قدسی خانه می خواهد
اگر همچون کبوتر می گشاید پر علی اکبر
به خون غلتان چو گل خندان مقیم محفل جانان
خدا را دید در آیینه ی باور علی اکبر
شهادت را که باشد هدیه ای بر خلق از خالق
به جان و دل پذیرا گشته چون حیدر علی اکبر
نمی تابد چرا دیگر چراغ خیمه ی لیلا
به نزد او نمی آید مگر دیگر علی اکبر
به دنیا هست ما را خوش عمل امیدواریها
که باشد شیعیان را شافع محشر علی اکبر