جبران زخم هاي حسين
تنها راه التيام زخم هاي بي پايان حسين اقامه نماز وعمل به امر به معروف ونهي از منكر است.
**********************
يادمان باشد دعاي قنوتمان اللهم الرزقنا شهادت في سبيلك باشد .
تنها راه التيام زخم هاي بي پايان حسين اقامه نماز وعمل به امر به معروف ونهي از منكر است.
**********************
يادمان باشد دعاي قنوتمان اللهم الرزقنا شهادت في سبيلك باشد .
هر شب که بادو ديده تر گريه مي کنم
با اشک نه به خون جگر گريه مي کنم
سيني به دست در به در هييتت شديم
اين ارث مادريست اگر گريه مي کنيم
عمريست زير بيرقتان پا گرفته ايم
يک قطره اشک داده و دريا گرفته ايم
شالي که بسته ايم براي عزايتان
از ريشه هاي چادر زهرا گرفته ايم
صاحب عزا کجاست امشب شب عزاست
با گريه بين روضه تان جا گرفته ايم
السلام عليك يا علي اكبر
چو در سر داشت شور خالق اکبر علی اکبر
به میدان شهادت گشت روی آور علی اکبر
چو دشمن دید سرو قامت و بدر جمالش را
گواهی داد باشد شبه بیغمبر علی اکبر
بود برج ولایت را حسین بن علی خورشید
در آن برج است روشنتر ز هر اختر علی اکبر
به دریایی که موجاموج دارد لولوی لالا
صدف گر حضرت لیلا بود گوهر علی اکبر
به بازاری که عشق آنجاست حاکم می خردشیرین
لقای دوست را با نقد جان وسر علی اکبر
صف روبه دلان را زد به هم با حمله ای بیدا
چو شد در عرصه ی هیجا چو شیر نر علی اکبر
زفرط تشنگی پژمرده چون شد نرگس مستش
یکی ساغر گرفت از ساقی کوثر علی اکبر
کمان شد قامت سرو ابی عبدالله آن وقتی
که همچون گل ز اسب افتاد و شد پرپر علی اکبر
تبسم بر لبش چون غنچه راز عشق را میگفت
به شیدایی پدر را دید چون در بر علی اکبر
فراز شاخه ی طوبای قدسی خانه می خواهد
اگر همچون کبوتر می گشاید پر علی اکبر
به خون غلتان چو گل خندان مقیم محفل جانان
خدا را دید در آیینه ی باور علی اکبر
شهادت را که باشد هدیه ای بر خلق از خالق
به جان و دل پذیرا گشته چون حیدر علی اکبر
نمی تابد چرا دیگر چراغ خیمه ی لیلا
به نزد او نمی آید مگر دیگر علی اکبر
به دنیا هست ما را خوش عمل امیدواریها
که باشد شیعیان را شافع محشر علی اکبر
نحوه ي شهادت حضرت علي اصغر عليه السلام در كربلا
امام حسین علیه السلام در عصر عاشورا وقتی همه یارانش شهید شدند و پیش از اینکه به میدان برود، فرزندش عبدالله را در آغوش گرفت. در این هنگام مردی از بنی اسد تیری پرتاپ کرد و آن کودک را به شهادت رساند. امام علیه السلام دست خود را از خون نوزاد پر کرد، خونها را به آسمان پاشید، و قطرهای از آن به زمین باز نگشت. آنگاه عرضه داشت:« پروردگارا! خیر ما را در این خون قرار ده و انتقاممان را از این ستمگران بگیر.» آن گاه آن کودک را در کنار دیگر شهدا قرار داد.
**********
در روایت دیگری آمده است: امام علیه السلام کنار خیمه ها آمد و به زینب گفت:« فرزند کوچکم را نزد من آرید تا با او وداع کنم.» آنگاه او را گرفت و صورتش را نزدیک برد تا او را ببوسد. در این هنگام حرملة بن کاهل اسدی تیری رها کرد. تیر گلوی کودک را درید و او را به شهادت رساند.امام به زینب فرمود:« کودک را بگیر.» آن گاه دست خود را زیر گلوی او گرفت و چون دستش پر از خون شد، به سوی آسمان پاشید و فرمود:« چون خدا بلاهایی را که بر من فرود میآید، میبیند، تحملشان بر من آسان است.»